کلاس نوشتِ دانشگاه(۵) خواهران آشنا و موفق
قصد دارم از این ترم «تجربه نگاری» هایم را از تدریس در کلاس های درس به اشتراک بگذارم. این «تجربه نگاری» ها، هم برای خودم خوب است -تا با مقایسه کلاس ها بتوانم در پایان ترم، تصویری از عملکردم داشته باشم و بر اساس آن به برنامه های بهتری برای آینده برسم-والبته برای دیگرانی که بعدها به حوزه تدریس ورود می کنند با مطالعه این تجربه نگاری ها شاید بهره ای بِبَرند. و در نهایت این که اگر این خاطره نگاری ها ادامه یافت و اگر بازخورد خوبی داشت بعدها کتاب شوند.برای نام این خاطره نگاری ها در نهایت به «کلاس نوشت» رسیدم.
بعد از اتمام کلاس اولم «گزارش نویسی در روابط عمومی» در اتاق مدرسان مشغول استراحت بودم و سرم گرمِ گوشی و آماده شدن برای کلاس بعدی درس «ویراستاری و صفحه آرایی».
«ببخشید شما آقای بذرافکن هستید؟»
یکی از اساتیدِ جوان بود. او را تا آن لحظه ندیده بودم. هرچند سیمایش آشنا بود اما هر چه فکر کردم نشناختم.
وقتی خودش را معرفی کرد متوجه شدم خواهر یکی از همکاران خوبِ سابقم در روزنامه خبر است.
او مرا از روی عکس هایم -که قبلاً در روزنامه خبرجنوب منتشر شده بود- شناخت.
با این که به لحاظ سن و سال جوان بود اما دست کم ۱۰ سال سابقه تدریس داشت که این تحسین آمیز است.
او استاد مریم رفیعی نژاد بود. خواهرش خانم سهیلا رفیعی نژاد در زمانی که شاغل روزنامه خبرجنوب بودم از خبرنگاران خوش فکر،باسواد و اخلاق مدار بود.
آنها سه خواهرند: نسرین که شاغل دانشگاه علوم پزشکی ست، سهیلا که خبرنگار روزنامه خبر است و کوچکترین خواهر هم که استاد است…