وبلاگ

مردی از جنس الماس در میان گورستان فرهنگ

دی ماه سال ۱۳۸۰ که وارد روزنامه خبر جنوب شدم کار حرفه ای ام با نمایشگاه کتاب آغاز شد.

باید گزارش هر روز نمایشگاه کتاب -که در محل پست فعلی برگزار می شد- آماده و به روزنامه ارسال می کردم.

آخرین روز نمایشگاه، شیراز را آن سیل وحشتناک فراگرفت. سیلی که نزدیک بود حوالی پل پیرنیا مرا با خود به اعماق رودخانه خروشان ببرد!

همان روز انبار کتابهای انتشارات نوید در دروازه اصفهان را سیل نیست و نابود کرد.

سیل بیشتر کتاب های داریوش نویدگویی را برد و هر آنچه هم ماند سهم گل و لای شد.

اولین دیدار من با آقای واحدی پور مدیر نشریات خبر فردای روز سیل بود.

او از من خواست تا به مکان کتاب های سیل زده بروم و از وضعیت آنجا گزارش بنویسم. امین بازیار-که الان در انگلیس به کار رسانه مشغول است- به عنوان عکاس همراهم بود.

سرتان را در نیاورم به انبار کتاب های داریوش نویدگویی رفتیم. آنجا وضعیت بسیار ناراحت کننده ای بود. کتاب های آماده توزیع در بازار خوراک سیل و طعمه گل و لای شده بودند.

یادم می آید ناخودآگاه داریوش نویدگویی را در آغوش گرفتم و او انگار منتظر یک همدرد می گشت چشماتش حسابی بارانی شد.

گزارش باید روز بعد منتشر می شد. و قرار بود تیتر دوم روزنامه هم باشد.

گزارش را که نوشتم پس از یکی دو ساعت این تیتر را نوشتم:«مردی از جنس الماس در میان گورستان فرهنگ»

همین تیتر دوم روزنامه خبر در اولین گزارش حرفه ای من بود….

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا