کلاس نوشتِ دانشگاه(۱۲) غلبه حاشیه بر متن!
قصد دارم از این ترم «تجربه نگاری» هایم را از تدریس در کلاس های درس به اشتراک بگذارم. این «تجربه نگاری» ها، هم برای خودم خوب است -تا با مقایسه کلاس ها بتوانم در پایان ترم، تصویری از عملکردم داشته باشم و بر اساس آن به برنامه های بهتری برای آینده برسم-والبته برای دیگرانی که بعدها به حوزه تدریس ورود می کنند با مطالعه این تجربه نگاری ها شاید بهره ای بِبَرند. و در نهایت این که اگر این خاطره نگاری ها ادامه یافت و اگر بازخورد خوبی داشت بعدها کتاب شوند.برای نام این خاطره نگاری ها در نهایت به «کلاس نوشت» رسیدم.
روزهای دوشنبه و سه شنبه در دانشگاه علمی کاربردی خانه کارگر سه کلاس دارم: گزارش نویسی برای روابط عمومی،ویراستاری و صفحه آرایی و چاپ و نشر.
در این دو روز حاشیه ها بر متن غلبه داشت البته حاشیه های مثبت و خوب نه جنجالی و ویران کننده!
اولین حاشیه مثبت دیدن یکی از همدوره های خدمت سربازی بود.
حوالی سال ۱۳۷۸وقتی برای خدمت سربازی و طی کردن دوران آموزشی به پادگان امام رضا علیه السلام کازرون اعزام شدیم ارشد گروهان ما یک سرباز هیکل دارِ قد بلند بود که صدای رسایی هم داشت.
او البته در اوایل دوران آموزشی به دلیل مشکل ناخن پایش دیگر قادر به پوشیدن پوتین نبود و باید دمپایی می پوشید!
در هر حال این قدر جَنم و ابهت! داشت که فرماندهان پادگان راضی بودند با همان وضعیت پا و دمپایی اش ارشد گروهان ما باشد.
او آقای فرهاد زارعی بود که دوشنبه و پس از بیشتر از بیست سال در دانشگاه خانه کارگر دیدمش؛دانشجوی رشته برق،همچنان با همان مشخصاتی که عرض کردم اما مهربان و خوش قلب، برایش بهترین ها را آرزومندم.
حاشیه بعدی مربوط به روز سه شنبه بود در اتاق اساتید.
اتاق اساتید خودش یک کلاس آموزش است وقتی مدرسان رشته های مختلف درباره مسایل متنوع بحث و گفت و گو می کنند.
سرکار خانم دکتر گل آفرین زارع یکی از اساتید خوب و مجرب دانشگاه است که به راحتی با افراد پیرامونش ارتباط می گیرد.
او که دکتری رشته «برنامه ریزی محیط زیست» از دانشگاه تهران است بسیار خوش بیان و با معلومات بالاست.
شعر و شاعری یکی از هنرهای اوست. روز سه شنبه در اتاق اساتید او دو شعر زیبا از سروده های خودش را برایمان خواند که بسیار مورد توجه اساتید قرار گرفت.
درود استاد از شما درس آموختیم.