من از خبرجنوب رفتم، ولی خبرجنوب از من نه!

در خبرجنوب مسیرم را پلهپله بالا رفتم؛ از خبرنگار سرویس اجتماعی تا دبیر سرویس جوان، بعد دبیر ویژهنامه «خبر ویژه کشورهای عربی» سپس دبیر هفتهنامه بینالمللی سیاحت و تجارت و در ادامه سردبیر خبرنیوز و توریسمآنلاین. در تمام این سالها رابطهام با استاد حسین واحدیپور یک رابطه صمیمی و پدر و فرزندی بود؛ ترکیبی از احترام، محبت و اندکی ترس شیرین شاگرد از استاد!
چهار سال است که به دلیل ادامه تحصیل از مجموعه جدا شدهام، البته فقط بهصورت فیزیکی؛ چون قلبم هنوز همانجا در تحریریه خبرجنوب مانده است. هنوز هم هر جا از من میپرسند: «کجا مشغولی؟» با لبخند میگویم: «خبرجنوب!» و بعد در دلم اضافه میکنم: «مگر میشود از خانه اول دل کند؟»
چند شب پیش استاد واحدیپور ـ با همان لطف همیشگی ـ در برنامهای که دکتر اسدی شهردار شیراز، مهمانش بود، مرا هم دعوت کرد. وسط مراسم طبق معمول با همان صمیمیت قدیمی صدایم زد و با محبت فراوان من و فعالیتهایم را در موسسه بینالمللی رسانهای خبر به شهردار معرفی کرد؛البته با کمی اغراق از جنس مهربانی!
فیلمی که در ادامه میبینید را خانم سمن سمندر، از همکاران باسلیقهام در خبرجنوب، مثل همیشه با فرصتسنجی گرفته و برایم فرستاده است. صدای استاد و من کمی دور و ضعیف است، اما حس و حال صحنه کاملاً آشناست: همان حس قدیمی تحریریه، همان اضطراب شیرین وقتی استاد واحدیپور آدم را صدا میزد!
راستش را بخواهید هرچند اینبار فقط صدایم در فیلم است، ولی مطمئنم اگر تصویرم هم بود، همان چهره قدیمی شاگردی را میدیدید که هنوز هم وقتی استاد میگوید «مهدی!»، ناخودآگاه میگوید: «بله استاد!»… و خودش را جمعوجور میکند، انگار هنوز دبیر سرویس جوان است، نه …!





